فقط جایی برای نوشتن.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

چند روز پیش از خونه خواهرم میم اومد دنبالم که بیاییم خونه، رفتیم یه سر به پروژه(عکس ) زدیم بعدم ناهار رفتیم بیرون. خیلی وقته برای هر چیزی چند دور حساب کتاب میکنیم، اونم من و میم که میشه گفت ولخرج بودیم و این مدل زندگی سخت گذشت بهمون اما خب لازم بود.اون روزم خیلی دو دل بودیم که بریم یا نریم، آخرم تصمیم بر این شد بریم یه جای معمولی نزدیک خونه( عکس) که چند وقت پیش تراکت هاش تو همه مغازه های محله بود و خرید میکردیم میذاشتن برامون.میم طبق معمول دست و دلبازیش، نتونست یه غذای معمولی بگیره آخرم یه سینی سه نفره سفارش داد گفت زیاد اومد میبریم خونه. سالاد و دلستر هم گرفت اما خب دیرتر آوردن و ما غذامون رو شروع کردیم. راستش کیفیت غذاش متوسط بود اما سالادش خیلی خوب بود حیف شد عکس نگرفتم فقط جایی برای نوشتن....
ما را در سایت فقط جایی برای نوشتن. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 13 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 5:37

تو این مدت میمچه دوباره سطل برنج رو چپه کرد... پله آشپزخونه رو به چشم برهم زدنی میره و میاد، موقع پایین اومدن میچرخه و از پشت میاد... کلاغ پر گنجشک پر بازی میکردیم یاد گرفته پ` پ` میگه فقط جایی برای نوشتن....
ما را در سایت فقط جایی برای نوشتن. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 5:37

آره خداوکیلی میم خیلی مردزندگیه که تا این موقع شب سرکاره، اونم با ماشین خراب، ناهار نخورده و با این کرایه های یه قرون دوزاری اسنپ!
و من که باز هم تا این موقع به زور بیدار موندم، میز چیدم برای شامش و وقتی از خیابون صدای آمبولانس اومد بغض کردم و سریع شمارش رو گرفتم و تا گوشی رو برداره خدا رو قسم میدادم و تا الو بگه نصف جون شدم.

..

خدایا خدایا خدایا

.

فقط جایی برای نوشتن....
ما را در سایت فقط جایی برای نوشتن. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fso1996o بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 5:37